معنی قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن, معنی قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن, معنی rzfa bاbj، bmrzfd sاoتj، fwmcت kتqاb bc اmcbj kتrاcj lcbj, معنی اصطلاح قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن, معادل قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن, قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن چی میشه؟, قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن یعنی چی؟, قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن synonym, قطبش دادن، دوقطبی ساختن، بصورت متضاد در اوردن متقارن کردن definition,